شقایق – محسن سرمچ
شقایق
شاعر : محسن سرمچ
ای قاصدک عشق که صد باغ شقایق دردی
اینبار برایم چه پیامی ز سفر آوردی
با آمدن و رفتنت ای دختر آذرماهی
ایکاش ندانی که چه با باور سبزم کردی
از لرزش دستان تو پیداست که ای شاخه ی عمر
امسال هم آواره ی پاییز و خزانی زردی
دست چه کس ای آینه فانوس امیدت را برد
کاینگونه ترک داری و مانند نگاهم سردی
گفتی به من این عقل, بدان همسفر خوبی نیست
گفتم به تو آری……ولی ای عشق تو هم نامردی